هر گاه چیزی از کسی به زور و عنف بستانند گویند: کندیلش کردیم. (آنندراج). به قوت گرفتن، قتل کردن و کشتن. (ازآنندراج). کسی را خفه کردن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس) ، فشار وارد آوردن. (ناظم الاطباء)
هر گاه چیزی از کسی به زور و عنف بستانند گویند: کندیلش کردیم. (آنندراج). به قوت گرفتن، قتل کردن و کشتن. (ازآنندراج). کسی را خفه کردن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس) ، فشار وارد آوردن. (ناظم الاطباء)
سستی کردن. کاهلی کردن. تنبلی کردن: کندی مکن بکن چو خردمندان صفرای جهل را به خرد تسکین. ناصرخسرو. ور خاطرم به جایی کندی کند او را به دست فکرت سوهان کنم. ناصرخسرو (دیوان ص 304). بدین مهلت که دادستت مشو از فکر او ایمن بترس از آتش تیزش مکن در طاعتش کندی. ناصرخسرو. دگر ره بانگ زد بر خود به تندی که با دولت نشاید کرد کندی. نظامی
سستی کردن. کاهلی کردن. تنبلی کردن: کندی مکن بکن چو خردمندان صفرای جهل را به خرد تسکین. ناصرخسرو. ور خاطرم به جایی کندی کند او را به دست فکرت سوهان کنم. ناصرخسرو (دیوان ص 304). بدین مهلت که دادستت مشو از فکر او ایمن بترس از آتش تیزش مکن در طاعتش کندی. ناصرخسرو. دگر ره بانگ زد بر خود به تندی که با دولت نشاید کرد کندی. نظامی